قيلوله ایست..؛
نبودنِ تــو فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست
کلاه روی سَرمان نمیایستد
شعر نمیچسبد
پول در جیبمان دوام نمیآورد
نمک از نان رفته
خنکی از آب
..
ما بیتو فقیر شدهایم؛
................
رسول یونان/
سیزدهم: مثل ِ بستنی ِ توت فرنگـی ها؛
به آرامی دوستت خواهم داشت،
انگار که در رویاهات به یک پیک نیک رفته باشی
در حالی که مورچه ای در کار نخواهد بود
و بارانی نخواهد بارید....؛
....................
ریچارد براتیگان/
آیدا در اثیری
شاید بازی قاعدۀ ثابتی داشته باشه
اما هر بازیکن قواعد بازی خودشو داره
امیدوارم درست بازی کنی
بازی درستم یعنی بازی که بعد نود دقیقه ش
تو رختکن
مهم برد و باخت نباشه
خوشحال باشی از اینکه هر کاری باید
کردی
نه که بخودت بگی اونجا باید شوت میزدم
اونجا پاس میدادم
و....
.......
میم/
صدای ِ فلوت میآید
باد
از روی ِ لبهای ِ تو گذشته است؛
.................... 
علیرضا روشن/
فراموشی خاموشی نیست، فراموشی بیهودگیست؛
.................
No one belongs here more than you;
مثل هر گردی که گردو نیست
مثل هرکسی که سیبیل دارد
و نمی شود بابای آدم
من هم حفره ای دارم در دلم
عمیق..
پر نمی شود با چیزی
جز با خودت
کم نمی شود از این روزها
اندوه
وقتی که دست هایت نیست
آن خنده های ناب کودکانهء قایم شده
لابلای شعرهایت
راستی شنیده ای می گویند
دل به دل راه دارد
من
هم
دلتنگم!
اندازهء خودت....!؛

قصهء گل و تگرگه....؛
وای بر من گر تو آن گمگشته ام باشی....
که بس دور است بین ِ ما
این سو
نازنینی
غنچه ای شاداب و صدها آرزو بر دل
دلی٬ گهوارهء عشقی
که چندی بیش نیست شاید از بازیچه بودن سخت دلگیر است..
و آن سو
پیرمردی با سپیدی مو
خمی در قامت از این راه ِ دشوار
و
هزاران بار مردن
رنج بردن..
و گهگاهی
دو خط شعری
که گویای همه چیز است و خود ناچیز....
وای بر من گر تو آن گم گشته ام باشی....؛
بعضیها را به اسمشان میشناسند