پنج/ فرم های ارگانیک هم شکستند و نیامدی؛
شاید طرح پلیور یک مرد جوان ایرلندی باشم. چهارخانه های ریز حلقه ای مشکی.
باید عطر بهتری پیدا کنم که به طرح پیراهن بودن بیاید. بوی شامپو ندهد. خاطره انگیز هم...باشد البته؛
شاید طرح پلیور یک مرد جوان ایرلندی باشم. چهارخانه های ریز حلقه ای مشکی.
باید عطر بهتری پیدا کنم که به طرح پیراهن بودن بیاید. بوی شامپو ندهد. خاطره انگیز هم...باشد البته؛
اگر بشود یک نوت موسیقی بسازم، اسمش را میگذارم "پی".
بعد باید صدای بوئینــــگ مثل فنر بدهد گمانم. راه که بروم همه اش نوت پی بنوازم؛
شاید یک روزی بلیط ابر سواری چاپ کنند!
یک ابری مثلن شبیه یوزپلنگ کرایه می کنم که سریع بدود. خال هاش سرخابی و لیمویی باشد. اگرنه همان سفید ساده
میدوَد باد از توی حلقه های موهام رد می شود صدا می دهد. انگار که توی هوا شلاق زده باشی
فقط شلاق به ابر بخورد نگرانم خراب کند فرمش را...؛
یک بار هم سرخپوست می شوم. اسم می خواهد؟ حلقه حلقه در آسمان مثلن!
یک اسب هم دارم سرکش و وحشی. رنگش قرمز دانه اناری باشد.؛
عکس خورشید حتمن دیگر افتاده توی نگاهم از بس که غروبش را دید زدم!
اصلن کارم شده هر روز تنگ غروب بنشینم لب پنجره با این حلقه ها بازی کنم دور افکارم پیچ و تاب بخورم
این مو حلقه ای ها را می پیچم دور انگشتم هی فکر می کنم....؛