تو که بارونو ندیدی...؛
بش میگم جون ِ دلم! اینجا داره میباره، اونجا پس از بارونه.
صدا میکنه: خانوم کوچیک هوووو! چارقدمو رو سرم جا به جا میکنم، میگم جانم آقا، جانم.
طعم ِ شاتوت پُر میشه تو دهنم. میگم آقا غروب که رفته بودی جنگل، یه دختر با لباس ِ کاغذی ندیدی؟ سبد از دستش نگرفتی؟ لباشو نبوسیدی؟ اگه نه، پس این طعم ِ شاتوت چیه تنگ ِ بوسههات؟!
میخنده میگه خانومم، کوچکم، کاغذ کدومه؟ خیس شدن همه قصهها. خراب شدن! آب برد همه جنگلو... خواب چرا چشمای ِ مست ِ تو رو نمیبره از دل ِ من؟
باز دلم غنج میزنه، سیر ِ دل نگاش میکنم. از شما چه پنهون، من که میدونم تو دلش جای ِ منه. باز دلم میخواد ناز کنم. من که میدونم نازم خریدار داره!
ریز میخنده. یه تاب به سیبیلش میده، میگه: تا آفتاب ِ چشمات نزده، من برم. قول بده فردا شب که میام، باز خواب باشی. باز خواب ببینی....
صدا میکنه: خانوم کوچیک هوووو! چارقدمو رو سرم جا به جا میکنم، میگم جانم آقا، جانم.
طعم ِ شاتوت پُر میشه تو دهنم. میگم آقا غروب که رفته بودی جنگل، یه دختر با لباس ِ کاغذی ندیدی؟ سبد از دستش نگرفتی؟ لباشو نبوسیدی؟ اگه نه، پس این طعم ِ شاتوت چیه تنگ ِ بوسههات؟!
میخنده میگه خانومم، کوچکم، کاغذ کدومه؟ خیس شدن همه قصهها. خراب شدن! آب برد همه جنگلو... خواب چرا چشمای ِ مست ِ تو رو نمیبره از دل ِ من؟
باز دلم غنج میزنه، سیر ِ دل نگاش میکنم. از شما چه پنهون، من که میدونم تو دلش جای ِ منه. باز دلم میخواد ناز کنم. من که میدونم نازم خریدار داره!
ریز میخنده. یه تاب به سیبیلش میده، میگه: تا آفتاب ِ چشمات نزده، من برم. قول بده فردا شب که میام، باز خواب باشی. باز خواب ببینی....
حالا درسته
دهنم مزهء شاتوت میده! ولی بوی ِ تو که نمیآد تو اتاقم. میگم ای آقا،
بریم پی ِ زندگیمون. این چیزا واسه فاطی بارون نمیشه؛
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ساعت 3:56 توسط پ ر
|
بعضیها را به اسمشان میشناسند